بازاریابی امروزی فقط تبلیغ یا فروش محصول نیست و موفقیت یک برند به عوامل گوناگونی بستگی دارد. عواملی مانند محصول جذاب، قیمتگذاری عالی، مسیر توزیع مناسب، ارتباط درست با مشتری و همچنین تجربهای که افراد از تعامل با برند شما بهدست میآورند.
آمیخته بازاریابی یعنی مجموعهای از اقدامات و تصمیماتی که به کسبوکارها کمک میکند تا محصول یا خدمت خود را به بهترین شکل در بازار عرضه کنند. این مفهوم نشان میدهد که موفقیت تنها داشتن یک محصول نیست. عواملی مانند نحوه تعیین قیمت، شیوههای عرضه و توزیع، و روشهای معرفی و ارتباط با مشتری نیز نقش تعیینکنندهای دارند. در واقع آمیخته بازاریابی چارچوبی است برای هماهنگی همه این عناصر تا ارزش نهایی به مشتری منتقل شود. کسبوکار هم جایگاه مناسبی در بازار به دست آورد.
تیمهای بازاریابی برای پیاده کردن مدلهای مناسب در جهت موفقیت برند، از مدلهای بازاریابی استفاده میکنند. به زبان ساده، مدل بازاریابی یعنی استراتژیهایی که یک کسبوکار، برای افزایش فروش یا برندسازی، پیاده میکند. یکی از این مدلها، با عنوان 4P شناخته میشود که البته کمی قدیمی است. در دهههای اخیر، با رشد صنایع خدماتی و تغییر رفتار مشتریان مشخص شد که تجربه مشتری و عوامل انسانی نیز در پیادهسازی مدل بازاریابی، اهمیت بسیاری دارند. به همین علت مدل آمیخته بازاریابی 7P شکل گرفت. مدلی که امروزه برای کسبوکارهای خدماتی و دیجیتال ابزار قدرتمندی محسوب میشود.
در این مقاله موارد زیر را بررسی خواهیم کرد:
آمیخته بازاریابی (Marketing Mix) مجموعهای از ابزارها و تصمیمهایی است که کسبوکارها با آن تقاضای مشتری را شکل داده و تجربهای کامل از برند را ارائه میدهند.
مدل اولیه یعنی همان 4P شامل چهار بخش بود:
در سال ۱۹۸۱ پژوهشگران Booms و Bitner سه عنصر جدید به مدل 4P افزودند:
محصول فقط کالای فیزیکی نیست. هر چیزی که نیاز یا خواسته مشتری را برآورده میکند، محصول خواهد بود. یعنی محصول میتواند یک اپلیکیشن، دوره آموزشی، خدمات بانکی یا حتی تجربهای خاص باشد.
تمرکز این بخش، طراحی محصول، کیفیت، ویژگیهای منحصربهفرد و خدمات پس از فروش است.
مثال عملی: گوشیهای هوشمند اپل تنها سختافزار نیستند، بلکه تجربه کاربری و اکوسیستم نرمافزاری نیز جزو محصول محسوب میشوند. در کسبوکارهای خدماتی، مثل دورههای آنلاین، محتوا، طراحی کاربرپسند و امکان تعامل با مدرس هم جزو محصول هستند.
قیمتگذاری یکی از حساسترین بخشهای بازاریابی است. انتخاب قیمت درست، در درجه اول سودآوری را تحت تأثیر قرار میدهد. همچنین قیمتگذاری مناسب، جایگاه برند را تعیین میکند.
استراتژیهای رایج در قیمتگذاری عبارتند از:
محصول باید در دسترس مشتری باشد. این دسترسی از طریق فروشگاههای فیزیکی، نمایندگیها یا فروشگاههای آنلاین ایجاد میشود.
با گسترش تجارت الکترونیک، کانالهای دیجیتال اهمیت بیشتری پیدا کردهاند و تجربه خرید آنلاین به اندازه فروش حضوری اهمیت دارد.
مثال عملی: دیجیکالا و آمازون خرید مشتری را از فضای فیزیکی به آنلاین منتقل کردهاند و تجربهای سریع و راحت را ارائه میدهند.
هیچ محصولی بدون معرفی درست به فروش نخواهد رسید. تبلیغ شامل تبلیغات سنتی، بازاریابی دیجیتال، کمپینهای شبکههای اجتماعی، روابط عمومی و بازاریابی محتوایی است.
هدف: ایجاد آگاهی، تحریک علاقه و ترغیب مشتری به خرید است.
مثال عملی: کمپینهای خلاقانه در اینستاگرام، تبلیغات گوگل ادز (Google Ads) و حتی بازاریابی ایمیلی که شخصیسازی شده، بخشی از استراتژی تبلیغ یا ترویج هستند.
یکی از بزرگترین تغییرات مدل 7P نسبت به 4P، اضافه شدن «افراد» است. تجربه مشتری تا حد زیادی به کیفیت تعامل او با کارکنان بستگی دارد.
هدف: آموزش و انتخاب درست کارکنان است.
مثال عملی: در یک رستوران برخورد مودبانه و حرفهای گارسونها بخشی از تجربه مشتری است که شاید بر وفاداری او تاثیرگذار باشد. در خدمات آنلاین، پاسخگویی سریع تیم پشتیبانی نیز همین نقش را دارد.
فرآیندها روشهایی هستند که مشتری برای دریافت محصول یا خدمات طی میکند. فرآیندهای پیچیده یا طولانی تجربه مشتری را خراب میکنند.
تمرکز آن: طراحی مسیرهای ساده، سریع و مخاطبپسند برای مشتری است.
مثال عملی: طبق تجربههایی که خودم بهشخصه در خرید آنلاین داشتم، اگر سایت پیچیده (یعنی User Friendly نیست) یا درگاه پرداخت ایراد داشته باشد، مشتری خرید را نیمهکاره رها میکند. طراحی تجربه کاربری ساده یک مزیت رقابتی محسوب میشود.
شواهد فیزیکی یعنی هر چیزی که به مشتری این اطمینان را بدهد برند شما واقعی و قابل اعتماد است.
نمونهها: طراحی داخلی فروشگاه، بستهبندی محصول، ظاهر وبسایت و نظرات مثبت کاربران.
مثال عملی: یک وبسایت حرفهای و کاربرپسند با بازخورد مثبت مشتریان، نشانهای از اعتبار برند است.
مدل 4P بیشتر برای کالاهای فیزیکی و صنایع تولیدی طراحی شده بود اما با رشد اقتصادی نیروی انسانی، فرآیندها و محیط فیزیکی نیز بر تجربه مشتری تاثیرگذار شدند.
در واقع 4P بر فروش تمرکز دارد اما 7P بر چگونگی ارائه و تجربه مشتری هم تأکید میکند.
کاربرد مدل 7P در دنیای امروز
مدل 7P در صنایع خدماتی مثل هتلداری، آموزش یا رستورانها و حتی در بازاریابی دیجیتال هم تاثیر گذار است.
نمونه کاربردی برای یک استارتاپ آموزشی آنلاین:
در حالی که مدل 7P چارچوبی جامع و کارآمد برای مدیریت بازاریابی، بهویژه در کسبوکارهای خدماتی است، دنیای بازاریابی همواره در حال تحول است. امروزه رویکردهای جدیدتری مانند مدل 7C در حال کسب محبوبیت هستند که تمرکز را از دیدگاه کسبوکار (آنچه ما میفروشیم) به دیدگاه مشتری (آنچه آنها نیاز دارند) تغییر میدهند. این مدل به جای «محصول» (Product)، بر «مشتری» (Customer) و خواستههای او تمرکز میکند. به جای «قیمت» (Price)، «هزینه» (Cost) تمامشده برای مشتری را در نظر میگیرد و «راحتی» (Convenience) را جایگزین «مکان» (Place) میکند.
این تغییر نگرش، بازاریابی را از یک فرآیند فروشمحور به یک گفتگوی دوسویه و مشتریمحور تبدیل میکند که برای فضای رقابتی امروز ضروریتر به نظر میرسد. مدل 7C نشان میدهد که موفقیت بلندمدت در گرو درک عمیقتر سفر مشتری و ایجاد ارزش واقعی برای اوست. در مقالهای دیگر به تفصیل به بررسی این مدل و اجزای آن خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که چگونه کسبوکار شما میتواند با این رویکرد نوین، مزیت رقابتی قدرتمندتری بسازد.
جمعبندی
مدلهای بازاریابی مثل 4P و 7P فقط ابزارهای تئوری نیستند. آنها مثل یک نقشه عمل کرده تا کسبوکارها مسیر درست خود را پیدا کنند. تنها تفاوت اینکه 4P بیشتر روی محصول و فروش تمرکز دارد اما 7P دید عمیقتری به تجربه مشتری و کیفیت خدمات میدهد.
درحال حاضر تاثیرگذاری 7P بر مشتریان میتواند تجربه واقعی و بسیار تعاملی باشد اما هیچ مدلی بدون شناخت درست از مخاطب و نیازهای او کارایی ندارد. پس مهمتر از همه این است که با نگاه انسانی و مشتریمحور، اصول بازاریابی را متناسب با شرایط خودمان به کار بگیریم.
اگر کسبوکار شما هنوز بر اساس 4P فعالیت میکند، پس کمکم باید به 7P فکر کنید. مشتریان امروز دیگر فقط محصولشان را نمیخواهند. آنها تجربه کامل از خرید، تعامل و اعتماد به برند شما را جستوجو میکنند.