اگر از آن دسته افرادی هستید که در صنعت کار کردهاید یا حداقل با این فضا آشنایی دارید، به احتمال زیاد با کارآفرینانی روبهرو شدهاید که بارها و بارها استارتاپهایی را راهاندازی کرده و آنها را رشد دادهاند. برخی از افراد تصور میکنند که استارتاپ همان کسب و کارها کوچک است که تنها نام آن تغییر کرده است و برای شرکتهایی که رشد سریع دارند، به کار برده میشود، اما بین استارتاپ و کسبوکارهای کوچک تفاوتهایی وجود دارد که در این مقاله به آنها اشاره میکنیم.
استارتاپ تعریفهای مختلفی دارد و بهطورکلی به کسب و کارهایی که نتیجه یک کارآفرینی است و بهطور دائم و پیوسته رشد میکند، استارتاپ گفته میشود. استارتاپها با ارائه راهحلهای نوآورانه به دنبال برطرف کردن نیازهای بازار هستند. جامعه نیازهای مختلفی دارد که با کشف آنها و پیدا کردن راهحلهای خلاقانه برای رفع این نیازها، میتوان یک استارتاپ را راهاندازی کرد.
فعالیت اکثر استارتاپها بر پایه تکنولوژیهای بهروز مانند اینترنت و تلفن همراه است. این نکته را در نظر داشته باشید که سایر کسب و کارهایی که بر پایه این فناوریها فعالیت میکنند، حتما یک استارتاپ نیستند. برای اینکه بتوانید بهراحتی یک کسب و کار معمولی و کوچک را از استارتاپ تشخیص دهید تا انتهای این مقاله با ما همراه شوید.
در کسب و کارهای کوچک افراد به دنبال یک مدل کسب و کاری نیستند که از همان روز اول کارایی داشته باشد. در اولین روز افتتاح یک کسب و کار کوچک میتوان درآمد ایجاد کرد و دیگر برای تشکیل یک شرکت کارآمد به سرمایهگذاری و زمان زیادی نیاز نیست. به طور معمول، یک تجارت کوچک با به ارمغان آوردن مقدار نسبتاً کمی از کل فروش به بازار محلی یا منطقهای وارد میشود و تعداد کمی کارمند دارد.
مدیرعامل یک استارتاپ میتواند یک کسب و کار خیرهکننده را ارائه دهد، افراد علاقهمند به ایدههای خلاقانه خود را جمعآوری کند، سرمایههای لازم را جمعآوری کند و از بودجه بهدستآمده برای اثبات مدل کسبوکار خود در بازار استفاده کند. به عبارتی، مدیر اجرایی یک شرکت میتواند شغلی چالشبرانگیز داشته باشد.
با کنار هم قرار دادن مراحل گفتهشده میتوان به این نتیجه رسید که یک استارتاپ، نسخه کوچکی از یک شرکت بزرگ است که بهزودی ساخته میشود. برای همه استارتاپها این قضیه صادق نیست و تنها برخی از آنها میتوانند به شرکتهای معتبر و جهانی تبدیل شوند. شایانذکر است که تبدیل شرکتهای کوچک به استارتاپ دشوار است؛ چرا که ایده اصلی آنها در جهت حل یک مشکل و ساخت یک مجموعه بزرگ نبوده است. پس در این راستا لازم است که مسیر حرکت تا حد زیادی تغییر کند.
با توجه به گفتههای بالا نمیتوان گفت که استارتاپها از نظر فنی، نسخههای کوچکی از شرکتهای بزرگ هستند. تعریف بهتر برای این نوع کسب و کارها، سازمانهایی است که یک مدل تجاری قابل تکرار و مقیاسپذیر را جستجو میکنند و در تلاشاند تا آن را به اثبات برسانند. این سازمانها علاوه بر اثبات مدل کسب و کار خود، به دنبال راهی برای انجام سریع این کار به شکلی هستند که بیشترین تأثیر را بر بازار داشته باشد.
اکنون با روشن شدن تعریف کسب و کارهای کوچک و بزرگ و یک استارتاپ میتوان موارد زیر را جزء مهمترین تفاوتهای یک کسب و کار کوچک و استارتاپ دانست:
یافتن یک منبع مالی برای یک استارتاپ و یک کسب و کار کوچک، تلاشی بسیار پرخطر است. استارتاپها به دنبال سرمایهگذارانی میروند که سرمایهگذاریهای بزرگ انجام میدهند، اما اعتماد به افراد کاری دشوار است. در صورت سوددهی یک استارتاپ، سرمایهگذاران مقداری از سهام شرکت را به نام خود میزنند، اما کسب و کارهای کوچک برای تامین نیازهای مالی خود به سراغ راههایی مانند وام مشاغل میروند و در این صورت مالکیت فرد دستنخورده باقی میماند.
هدف کلی صاحبان مشاغل کوچک این است که کسبوکار خود را به شغلی پایدار و بادوام تبدیل کنند، اما استارتاپها موقتی هستند و در صورتیکه همهچیز خوب پیش برود به یک شرکت بزرگ تبدیل میشوند.
یک بنیانگذار استارتاپ میخواهد که بازار را با مدل کسب و کار خود به هم بزند و بهنوعی قصد تصاحب بازار را دارد، اما مسئله این است که استارتاپها نمیتوانند یک شبه به این هدف برسند و نیاز به سرمایهگذاریهای اولیه دارند که البته بهسرعت نتیجه نخواهند داد.
بنابراین در سالهای اول تا سوم نباید انتظار سودآوریهای بزرگ را از یک استارتاپ داشت و حتی برخی از آنها به درجه سودآوری نمیرسند. اما بهطور کلی مدیران استارتاپ قصد دارند تا با یک مدل کسب و کاری ویژه در سریعترین زمان ممکن قله را فتح کنند. شایانذکر است که بیشتر استارتاپها در صنعت فناوری محور و کسب و کارهای آنلاین هستند که بعد از تلاش میتوانند قسمت بزرگی از بازار را به دست بگیرند.
در نقطه مقابل، کسب و کارهای کوچک نیاز به بازار بزرگی ندارند و تنها با یک دسترسی کارآمد به بازار کاری خود میتوانند به آنها خدمت کنند. بهطورکلی این کسب و کارها به دنبال مختل کردن یک صنعت نیستند و تنها در تلاش هستند تا در صنعت کوچک خود سودآور باشند.
کلام پایانی
با توجه به تمام آنچه در این مقاله گفته شد میتوان نتیجه گرفت که استارتاپها برای شروع نیاز به یک مدل کسب و کار ویژه و خاص دارند تا بتوانند بخش عظیمی از بازار را به دست بگیرند. آنها به سرمایه اولیه زیادی نیاز دارند و از آینده خود مطمئن نیستند و هیچ کس نمیتواند تضمین کند که به موفقیت میرسند.
پس اگر از آن دسته افرادی هستید که میخواهید تنها یک شغل ثابت با سود معمولی داشته باشید که در بازار کوچکی فعالیت دارد باید به سراغ کسب و کارهای کوچک بروید.